شما چه آرزوی های کوچک چه انتظارات بلندبالایی داشته باشید، از طریق مشخص کردن هدف تان می تواند انتخاب کنید که چگونه زندگی تان در جریان باشد. بعضی موفقیت ها تمام عمر طول میکشد به آن ها دست یابیم، درحالیکه بعضی از آن ها می تواند در یک روز انجام شود. حال شما چه اهدافی داشته باشید که روی آن ها مسلط هستید و چه اهدافی که برای یک مدیریت خاصی برنامه ریزی شده اند، سرانجام آن حس رضایت و باارزش بودن نصیبتان خواهد شد. شاید شروع آن به نظر دلهره آور باشد ولی می تواند شما را حتی به بهترین آرزوها برساند.
روش اول: تعیین اهداف دست یافتنی
- اهداف زندگیتان را تعیین کنید. از خودتان بپرسید در زندگی خود چه چیزهایی می خواهید. به چه چیزهایی میخواهید برسید: امروز، سال دیگر، در طول عمر؟ جواب به این سوال می تواند “میخواهم خوشحال باشم” یا “میخواهم به مردم کمک کنم.” باشد. در نظر داشته باشید که در طول ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال دیگر به چه چیزهایی میخواهید برسید.
هدف زندگی شغلی می تواند شروع کردن بیزنس خودتان باشد. هدف تناسب اندام می تواند به اندام مناسبی رسیدن باشد. یک هدف شخصی می تواند داشتن یک خانواده باشد. این اهداف می توانند بسیار گسترده باشند.
- اهدافتان را به هدف های کوچک دقیق تری تقسیم کنید. به قسمت هایی از زندگی فکرکنید که شاید بخواهید آن را عوض کنید یا احساس می کنید با گذر زمان تمایل داشته باشید آن را توسعه دهید. که می توانند شامل شغل، هزینه ها، خانواده، تحصیلات یا سلامت باشند. از خودتان بپرسید که در این حیطه ها در طول ۵ سال می خواهید به چه چیزی و چگونه برسید.
- برای هدف “میخوام به اندام مناسبی برسم” به “میخواهم غذاهای مغذی تری بخورم” و “میخواهم در ماراتون شرکت کنم” باید کوچک شود.
- برای هدف “میخوام بیزنس خود را شروع کنم” اهداف کوچکتر می توانند این موارد باشند: “میخواهم یاد بگیرم که یک بیزنس را به خوبی مدیریت کنم” و “میخواهم یک مغازه کتابفروشی افتتاح کنم”.
- اهدافتان کوتاه مدتتان را بنویسید. حال که به طور تقریبی میدانید تا سال های آینده به چیزهایی میخواهید دست پیدا کنید، از الان شروع کنید اهداف واقعی تعیین کنید تا روی آن ها شروع کار کنید. برای کارهای خود یک تاریخ انقضایی تعیین کنید که معقولانه باشد. (برای اهداف کوتاه مدت بیشتر از یکسال نباشد).
- وقتی اهدافتان را مینویسید، چشم پوشی کردن از آنها برایتان سخت خواهد بود؛ درنتیجه موجب می شود که پاسخگوی آنها باشید.
- اولین اهداف شما برای رسیدن به اندامی مناسب می تواند خوردن سبزیجات بیشتر و ۵ کیلومتر دویدن باشد.
- اهداف اولیه برای ایجاد بیزنیس شخصی می توانند شرکت کردن در کلاس های حسابداری و پیدا کردن موقعیت جغرافیایی مناسب برای کتابفروشی شما باشد.
- اهدافتان را گونه ای به قدم های کوچک تبدیل کنید که شما را سمت اهداف بزرگتر زندگیتان راهی کند. قاعدتا لازم است تصمیم بگیرید چرا این هدف را در نظر دارید و موجب عملی شدن چه چیزی می شود. برای یافتن جوابتان چندین سوال مفید وجود دارد. مانند: آیا ارزشش را دارد؟ آیا زمان مناسبی است که این هدف را عملی کنم؟ آیا با نیازمندی های من ارتباطی دارد؟
- بعنوان مثال: شاید شرکت کردن در یک ورزش جدید برای شش ماه هدف کوتاه مدت شما باشد. از خودتان بپرسید آیا به شما کمک خواهد کرد که به هدف بزرگترتان که شرکت کردن در ماراتون است، برسید؟ اگر جوابتان منفی بود به فکر عوض کردن هدف کوتاه مدتتان باشید و چیزی را انتخاب کنید که به شما کمک کند به هدف بزرگتان برسید.
- اهدافتان را دوره ای تنظیم کنید. شما شاید راهتان را در ارتباط با رسیدن به هدف های بزرگتان پیدا کنید ولی درکنار آن برای ارزیابی مجدد اهداف کوچکتان وقت بگذارید. آیا اهداف کوچکتان را بر طبق زمانبندی درحال انجام دادن هستید؟ آیا هنوز برای رسیدن به اهداف بزرگترتان لازم هستند؟ در قبال تنظیم اهدافتان تغییر پذیر باشید.
- برای رسیدن به اندامی مناسب احتمالا در دویدن ۵ کیلومتری تبحر پیدا کرده باشید. شاید بعد آن کمی دویده باشید و روی زمان شخصیتان کار مرده باشید. آنگاه باید هدفتان از ۵ کیلومتر به ۱۰ کیلومتر تغییر کند و در نهایت به نصف ماراتون نغییر کند و سپس به یک ماراتون.
- برای ساختن بیزنس خود بعد از شرکت کردن در کلاس های حسابداری و پیدا کردن موقعیت جغرافیایی مناسب، احتمالا هدف جدیدتان گرفتن وام تجاری باشد تا با آن بتوانید فضایی را برای کتابفروشی تهیه کنید و یک مدرک کاری مناسبی توسط دولت محلی خود ارائه دهید. پس از آن می توانید آن محل را بخرید و سپس کتاب هایی که لازم دارید را تهیه کنید، کارمند استخدام کنید و بیزنس خود را شروع کنید. درنهایت شاید تلاش کنید مغازه دوم را افتتاح کنید!
روش دوم: استراتژی های موثر را تمرین کنیم
- هدف های بخصوصی تعیین کنید. وقتی اهدافتان را تعیین می کنید باید پاسخگوی این سوالات باشند: چه کسی؟ چه کاری؟ کجا؟ چه زمانی؟ و چرا؟ برای هر هدف بخصوصی که تعیین می کنید باید از خودتان بپرسید چرا این یک هدف است و چگونه می تواند در اهداف زندگی شما کمک باشد.
- برای رسیدن به اندامی مناسب (که بسیار معمول است) اهداف بخصوصی را تعیین کرده اید مثل “شرکت کردن در ماراتون” که با اهداف کوچکتری مثل “۵ کیلومتر دویدن” شروع می شود. وقتی هدف کوچکتری تعیین می کنید مثل ۵ کیلومتر دویدن، می توانید به سوال های در ادامه پاسخ دهید: چه کسی؟ من. چه کاری؟ ۵ کیلومتر دویدن. کجا؟ در پارک. چه زمانی؟ ۶ هفته ی دیگر. به چه دلیلی؟ تا برای هدفم که “شرکت کردن در ماراتون” است، تلاش کنم.
- برای ساختن بیزنس خود هدف کوتاه مدت ایجاد کرده بودید که “شرکت کردن در کلاس های حسابداری” بود. این هدف می تواند پاسخگوی این سوالات باشد: چه کسی؟ من. چه کاری؟ شرکت کردن در کلاس های حسابداری. کجا؟ در کتابخانه. چه زمانی؟ به مدت ۵ هفته شنبه ها. به چه دلیلی؟ برای یادگیری مدیریت بودجه در بیزنس خود.
- اهدافی را تعیین کنید که قابل اندازه گیری باشند. برای اینکه روندمان را پیگیری کنیم، اهداف باید قابل سنجش باشند. بعنوان مثال فهمیدن مقدار”میخواهم بیشتر قدم بزنم” بسیار سخت است ولی آسان تر آن “هرروز میخواهم حدود ۱۶ دور اطراف جاده قدم بزنم.” می باشد. در واقع اگر میخواهید به هدفتان برسید باید چندین راه را تعیین کنید.
- “۵ کیلومتر دویدن” یک هدف قابل اندازه گیری است. درانتها از تکمیل شدن آن مطمئن خواهید بود. شما شاید یک هدف کوتاه مدت تری تعیین کنید که “حداقل ۳ مایل ۳ بار در هفته بدوم” تا به هدف ۵ کیلومتری برسید. بعد رسیدن به آن، یک هدف قابل اندازه گیری می تواند “یک دور دیگر ۵ کیلومتر بدوم و میان آن ۴ دقیقه استراحت کنم” باشد.
- و همچنین “شرکت کردن در کلاس های حسابداری” قابل سنجش است؛ زیرا یک مورد خاص است که برای آن ثبت نام می کنید و هرهفته در آن شرکت می کنید. نسخه ی کمتر آن می تواند این مورد باشد “یادگیری حسابداری”، زیرا مبهم است و سخت خواهد بود که متوجه شویم این یادگیری چه زمانی تمام خواهد شد.
- در قبال اهدافتان واقع بین باشید. بسیار مهم است که شرایط خودتان را صادقانه ارزیابی کنید و تشخیص دهید چه اهدافی واقعی و چه اهدافی دور دست هستند. از خودتان بپرسید آیا هرچیزی که برای رسیدن به آن هدف لازم است را دارا هستید؟ (مهارت ها، منابع، زمان، اطلاعات)
- برای رسیدن به اندامی مناسب و شرکت کردن در ماراتون شما به زمان زیادی نیاز دارید که صرف دویدن کنید. اگر شما وقت کافی نداشته باشید یا علاقه نداشته باشید که هرهفته ساعت هایی را به دویدن اختصاص دهید، این هدف برای شما مناسب نخواهد بود. اگر شرایط شما اینگونه باشد، می توانید اهدافتان را طوری تنظیم کنید که ساعت ها دویدن شاملش نباشد. برای رسیدن به اندامی مناسب راه های دیگری نیز وجود دارد.
- اگر شما میخواهید یک کتابفروشی مستقل باز کنید و هیچ تجربه ای در اداره بیزنس ندارید، سرمایه مالی ای ندارید که با آن بیزنس خود را جلو ببرید، اطلاعاتی درباره اداره کردن یک کتابفروشی ندارید یا به مطالعه علاقه ای نداشته باشید، آنگاه شما برای رسیدن به این هدف موفق نخواهید بود.
- اولویت بندی کنید. در هر لحظه شما تعدادی هدف دارید که هرکدام در سطوح مختلفی از تکمیل شدن قرار دارند. تصمیم گرفتن آن که کدام یک مهم تر است یا کدام به زمان وابسته تر است یک مسئله حیاتیست. اگر خودتان را با تعداد زیادی از اهداف درگیر کنید، احساس شکست خواهید کرد و احتمال عملی شدن اهدافتان کم خواهد بود.
- انتخاب برترین اولویت ها می تواند به شما کمک کند. اینکار باعث می شود زمانیکه با اهداف متعارضی رو به رو می شوید، تمرکز کنید. اگر بین مختومه کردن دو هدف جزئی و یک هدف اصلی دو دل بودید، خواهید دانست که باید هدف اصلی را انتخاب کنید.
- اگر شما هدفتان تناسب اندام باشد و هدف های کوچکتان را تعیین کرده باشید مانند: “خوردن غذای سالمتر”، “۵ کیلومتر دویدن” و “هفته ای ۳ روز ۱ مایل شنا کردن”، شما خواهید فهمید که برای انجام همه این هدف های کوچک باهم و در یک زمان، انرژی و زمان کافی را ندارید. بنابراین می توانید اولویت بندی کنید؛ اگر میخواهید در ماراتون شرکت کنید، در ابتدا ۵ کیلومتر دویدن می تواند برای هدفتان مهم تر از هرهفته شنا کردن باشد. شما شاید بخواهید در کنار دویدن غذای سالم تری بخورید تا هم به سلامت خودتان کمک کرده باشید هم به دویدنتان.
- پیگیر پیشرفتتان باشید. نوشتن در یک مجله می تواند یک راه خوبی برای پیگیری پیشرفت شخصی و حرفه ای شما باشد. بررسی کردن خودتان و قدردانی از پیشرفت خودتان در راه رسیدن به هدف می تواند یک راه کلیدی برای باانگیزه ماندن باشد. حتی می تواند موجب سختکوشی بیشتر شما شود.
- درخواست کردن از یک دوست که پیگیر روند پیشرفت شما باشد می تواند به تمرکز شما کمک کند. بعنوان مثال: اگر شما برای یک مسابقه بزرگ تمرین می کنید، داشتن یک دوست که مرتب او را ملاقات می کنید و برای تمرین با شما همراهی کند، می تواند برای پیشرفت شما کمک باشد.
- اگر شما در راه تناسب اندام باشید و برای ماراتون تمرین می کنید، در یک مجله درباره اینکه چه رکوردی زدید، چه مسافتی را طی کردید، در چه مقدار زمانی و چه حسی داشتید بنویسید. همانطور که روز به روز پیشرفت می کنید، این نوشتن می تواند شما را تشویق کند و می توانید بعدها برگردید و ببینید موقع شروع در چه سطحی بودید و حال چقدر پیشرفت کردید.
- این پیگیری در بیزنس کمی سخت خواهد بود اما می توانید اهدافتان یا ریز اهدافتان یادداشت کنید ، به آنها برسید و نشان بگذارید کدامشان تکمیل شده اند. اینکار می تواند به شما کمک کند که متوجه شوید چه کارهایی را به اتمام رسانده اید.
- به اهدافتان ارزش دهید. وقتی به هدفی می رسید قدردان آن باشبد و جشن بگیرید. برای قدردانی از این موفقیت از ابتدای آن تا تکمیل شدنش وقت بگذارید. درنظر داشته باشید که از روند زمانی راضی بودید و مهارت هایتان معلوم شد و هدفتان مفید بود.
- بعنوان مثال: اولین باری که ۵ کیلومتر را دویدید از خودتان قدردانی کنید که به هدف رسیدید حتی اگر از نظر شما یک موفقیت کوچکی نسبت به هدف اصلیتان که شرکت در ماراتون است، باشد.
- و همچنین زمانیکه که کتابفروشی خود را افتتاح می کنید و اولین کتابتان را می فروشید، برای تلاش موفقیت آمیزی که در راه رسیدن به هدفتان کردید جشن خواهید گرفت.
- به طور مرتب هدف تعیین کنید. زمانی که به هدف هایتان حتی هدف اصلی خود رسیدید، در آبنده خواهید خواست که به رشد کردن ادامه دهید و هدف های جدیدی برای خودتان تعیین کنید.
- زمانیکه در ماراتون شرکت کردید باید ارزیابی کنید که قدم بعدیتان چه خواهد بود. آیا میخواهید یک ماراتون دیگر شرکت کنید اما در زمان کمتر؟ میخواهید تنوع کنید و در تریالتون شرکت کنید یا در مسابقه مردان آهنین ثبت نام کنید؟ یا میخواهید به عقب برگردید و مسابقه های با مسافت کوتاه تری مثل ۵ کیلومتر و ۱۰ کیلومتر شرکت کنید؟
- زمانیکه کتابفروشی خود را افتتاح کردید آیا قدم بعدی شما ایجاد مناسبت های عمومی خواهد بود؟ مانند: انجمن کتاب یا نهضت سواد سوادآموزی. یا اینکه می خواهید پول بیشتری بدست آورید؟ میخواهید شعبه دیگری افتتاح کنید یا همان شعبه را توسعه دهید مثل اضافه کردن واحد کافی شاپ داخل کتابفروشی یا بیرون در کنار مغازه؟